شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۱: گر چه ز جهان جوی نداریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه ز جهان جوی نداریم هم سر به جهان فرو نیاریم زان جا که حساب همت ماست عالم همه حبه ای شماریم خود با دو جهان چکار ما را؟ ما شیفتهٔ یکی نگاریم کی صید جهان شویم؟ چون ما در بند کمند زلف یاریم در دل همه مهر او نویسیم بر جان همه عشق او نگاریم این خود همه هست، بر در او از خاک بتر هزار باریم ما خود خجلیم از رخ یار با آنکه ز عشق زار زاریم از کردهٔ خود سیاه روییم وز گفتهٔ خویش شرمساریم رویش به کدام چشم بینیم؟ وصلش به چه روی چشم داریم؟ ما در خور او نه ایم، لیکن با این همه هم امیدواریم ای دوست، گناه ما همین است کز دیده و جانت دوست داریم باری، به نظاره ای برون آی بنگر که: چگونه جان سپاریم بر بوی نظارهٔ جمالت دیری است که ما در انتظاریم یک ره بنگر سوی عراقی بنگر که: چگونه جان سپاریم شیخ فخرالدین عراقی