شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۷: اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر فرصت دهد، جانا، فراقت روزکی چندم زمانی با تو بنشینم، دمی در روی تو خندم درآ شاد از درم خندان که در پایت فشانم جان مدارم بیش ازین گریان، بیا، کت آرزومندم چو با خود خوش نمی باشم، بیا ، تا با تو خوش باشم چو مهر از خویش ببریدم، بیا، تا با تو پیوندم نیابی نزد مهجوران، نپرسی حال رنجوران بیا، زان پیش کز عالم بکلی رخت بربندم بیا کز عشق روی تو شبی خون جگر خوردم میزار از من بی دل، که سر در پایت افکندم مرا خوش دار، چون خود را به فتراک تو بر بستم بیا، کز آرزوی تو دمی صد بار جان کندم ز لفظ دلربای تو به یک گفتار خوشنودم ز وصل جان فزای تو به یک دیدار خرسندم وصالت، ای ز جان خوشتر، بیابم عاقبت روزی ولی ار زنده بگذارد فراقت روزکی چندم وطن گاه دل خود را به جز روی تو نگزینم تماشاگاه جسم و جان به جز روی تو نپسندم ز هستی عراقی هست بر پای دلم بندی جمال خوب خود بنما، گشادی ده ازین بندم شیخ فخرالدین عراقی