شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۶۳: هیهات! کزین دیار رفتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هیهات! کزین دیار رفتم ناکرده وداع یار رفتم چه سود قرار وصل جانان؟ اکنون که من از قرار رفتم چون خاک در تو بوسه دادم با دیدهٔ اشکبار رفتم بگذاشتم، ای عزیز چون جان، دل نزد تو یادگار رفتم زنهار! دل مرا نگه دار چون من ز میان کار رفتم بردند به اضطرارم، ای دوست، زین جا نه به اختیار رفتم غم خواره و مونسم تو بودی بی مونس و غمگسار رفتم از خلق کریم تو ندیدم یک عهد چو استوار، رفتم چون از لب تو نیافتم کام ناکام به هر دیار رفتم نایافته مرهمی ز لطفت دل خسته و جان فگار رفتم شکرانه بده، که از در تو چون محنت روزگار رفتم تو خرم و شاد و کامران باش کز شهر تو سوکوار رفتم در قصهٔ درد من نگه کن بنگر که چگونه زار رفتم شیخ فخرالدین عراقی