شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۶: بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک کدام دل که به خون در نمی کشد دامن؟ کدام جان که نکرد از غمت گریبان چاک؟ دل مرا، که به هر حال صید لاغر توست چو می کشیش، میفگن، ببند بر فتراک کنون اگر نرسی، کی رسی به فریادم؟ مرا که جان به لب آمد کجا برم تریاک؟ دلم که آینه ای شد، چرا نمی تابد درو رخ تو؟ همانا که نیست آینه پاک چو آفتاب بهر ذره می نماید رخ ولیک چشم عراقی نمی کند ادراک شیخ فخرالدین عراقی