شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۱۰۸: وه! که کارم ز دست میبرود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وه! که کارم ز دست می برود روزگارم ز دست می برود خود ندارم من از جهان چیزی وآنچه دارم ز دست می برود یک دمی دارم از جهان و آن نیز چون برآرم ز دست می برود بر زمانه چه دل نهم؟ که روان همچو یارم ز دست می برود در خزان ار دلی به دست آرم در بهارم ز دست می برود از پی صید دل چه دام نهم؟ که شکارم ز دست می برود چه کنم پیش یار جان افشان؟ که نثارم ز دست می برود نیست جز آب دیده در دستم زان نگارم ز دست می برود طالعم بین که: در چنین غم ها غمگسارم ز دست می برود بخت بنگر که: پای بر دم مار یار غارم ز دست می برود دستگیرا، نظر به کارم کن بین که کارم ز دست می برود شیخ فخرالدین عراقی