شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۹۱: بیا، که بیرخ زیبات دل به جان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا، که بی رخ زیبات دل به جان آمد بیا، که بی تو همه سود من زیان آمد بیا، که بهر تو جان از جهان کرانه گرفت بیا، که بی تو دلم جمله در میان آمد بیا، که خانهٔ دل گرچه تنگ و تاریک است دمی برای دل ما درون توان آمد بیا، که غیر تو در چشم من نیامد هیچ جز آب دیده که بر چشم من روان آمد نگر هر آنچه که بر هیچکس نیامده بود برین شکسته دلم از غم تو آن آمد دل شکسته ام آن لحظه دل ز جان برداشت که رسم جور و جفای تو در جهان آمد ز جور یار چه نالم؟ که طالع دل من چنان که بخت عراقی است همچنان آمد شیخ فخرالدین عراقی