شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۸۱: چنین که غمزهٔ تو خون خلق میریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین که غمزهٔ تو خون خلق می ریزد عجب نباشد اگر رستخیز انگیزد فتور غمزهٔ تو صدهزار صف بشکست که در میانه یکی گرد برنمی خیزد ز چشم جادوی مردافگن شبه رنگت جهان، اگر بتواند، دو اسبه بگریزد فروغ عشق تو تا کی روان من سوزد فریب چشم تو تا چند خون من ریزد؟ مرنج، اگر به سر زلف تو در آویزم که غرقه هرچه ببیند درو بیاویزد تو را، چنان که تویی، تا کسیت نشناسد رخ تو هر نفسی رنگ دیگر آمیزد اگر چه خون عراقی بریزی از دیده به خاکپای تو کز عشق تو نپرهیزد شیخ فخرالدین عراقی