شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۷۴: می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می روان کن ساقیا، کین دم روان خواهیم کرد بهر یک جرعه میت این دم روان خواهیم کرد دردیی در ده، کزین جا دردسر خواهیم برد ساغری پر کن، که عزم آن جهان خواهیم کرد کاروان عمر ازین منزل روان شد ناگهی چون روان شد کاروان، ما هم روان خواهیم کرد چون فشاندیم آستین بی نیازی بر جهان دامن ناز اندر آن عالم کشان خواهیم کرد از کف ساقی همت ساغری خواهیم خورد جرعه دان بزم خود هفت آسمان خواهیم کرد تا فتد در ساغر ما عکس روی دلبری ساغر از باده لبالب هر زمان خواهیم کرد درچنین مجلس که می عشق است و ساغربیخودی نالهٔ مستانه نقل دوستان خواهیم کرد تا درین عالم نگردد آشکارا راز ما ناگهی رخ را ازین عالم نهان خواهیم کرد نزد زلف دلربایش تحفه، دل خواهیم برد پیش روی جانفزایش جان فشان خواهیم کرد چون بگردانیم رو، زین عالم بی آبرو روی در روی نگار مهربان خواهیم کرد بر سر بازار وصلش جان ندارد قیمتی تا نظر در روی خوبش رایگان خواهیم کرد سالها در جستجویش دست و پایی می زدیم چون نشان دیدیم، خود را بی نشان خواهیم کرد هر چه ما خواهیم کردن او بخواهد غیر آن آنچه آن دلبر کند ما خود همان خواهیم کرد عراقی هیچ خواهد گفت: اناالحق، این زمان بر سر دارش ز غیرت ناگهان خواهیم کرد شیخ فخرالدین عراقی