شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۶۷: نگارا، بیتو برگ جان که دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگارا، بی تو برگ جان که دارد؟ دل شاد و لب خندان که دارد؟ به امید وصالت می دهم جان وگرنه طاقت هجران که دارد؟ غم ار ندهد جگر بر خوان وصلت دل درویش را مهمان که دارد؟ نیاید جز خیالت در دل من بجز یوسف سر زندان که دارد؟ مرا با تو خوش آید خلد، ورنه غم حور و سر رضوان که دارد؟ همه کس می کند دعوی عشقت ولی با درد بی درمان که دارد ؟ غمت هر لحظه جانی خواهد از من چه انصاف است؟ چندین جان که دارد؟ مرا گویند: فردا روز وصل است وگر طاقت هجران که دارد؟ نشان عشق می جویی، عراقی ببین تا چشم خون افشان که دارد؟ شیخ فخرالدین عراقی