شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۵۷: امروز مرا در دل جز یار نمیگنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز مرا در دل جز یار نمی گنجد وز یار چنان پر شد کاغیار نمی گنجد در چشم پر آب من جز دوست نمی آید در جان خراب من جز یار نمی گنجد این لحظه از آن شادم کاندر دل تنگ من غم جای نمی گیرد، تیمار نمی گنجد این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی از شادی آن در پوست چون نار نمی گنجد رو بر در او سرمست، از عشق رخش، زیراک: در بزم وصال او هشیار نمی گنجد شیدای جمال او در خلد نیرامد مشتاق لقای او در نار نمی گنجد چون پرده براندازد عالم بسر اندازد جایی که یقین آید پندار نمی گنجد از گفت بد دشمن آزرده نگردم، زانک: با دوست مرا در دل آزار نمی گنجد جانم در دل می زد، گفتا که: برو این دم با یار درین جلوه دیار نمی گنجد خواهی که درون آیی بگذار عراقی را کاندر طبق انوار اطوار نمی گنجد شیخ فخرالدین عراقی