شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۵۱: بنمای به من رویت، یارات نمیافتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بنمای به من رویت، یارات نمی افتد آری چه توان کردن؟ با مات نمی افتد گیرم که نمی افتد با وصل منت رایی با جور و جفا، باری، هم رات نمی افتد؟ می افتدت این یک دم کیی براین پر غم شادم کنی و خرم، هان یات نمی افتد؟ هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی وندر دل من الا سودات نمی افتد با عشق تو می بازم شطرنج وفا، لیکن از بخت بدم، باری، جز مات نمی افتد از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است شب نیست که این بازی صد جات نمی افتد افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی این جور و جفا با من تنهات نمی افتد بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون می خور چون هیچ دمی با او گیرات نمی افتد شیخ فخرالدین عراقی