شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۳۹: دل، که دایم عشق میورزید رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل، که دایم عشق می ورزید رفت گفتمش: جانا مرو، نشنید رفت هر کجا بوی دلارامی شنید یا رخ خوب نگاری دید رفت هرکجا شکرلبی دشنام داد یا نگاری زیر لب خندید رفت در سر زلف بتان شد عاقبت در کنار مهوشی غلتید رفت دل چو آرام دل خود بازیافت یک نفس با من نیارامید رفت چون لب و دندان دلدارم بدید در سر آن لعل و مروارید رفت دل ز جان و تن کنون دل برگرفت از بد و نیک جهان ببرید رفت عشق می ورزید دایم، لاجرم در سر چیزی که می ورزید رفت باز کی یابم دل گم گشته را؟ دل که در زلف بتان پیچید رفت بر سر جان و جهان چندین ملرز آنکه شایستی بدو لرزید رفت ای عراقی، چند زین فریاد و سوز؟ دلبرت یاری دگر بگزید رفت شیخ فخرالدین عراقی