شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۳۷: ساقی، ار جام می، دمادم نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی، ار جام می، دمادم نیست جان فدای تو، دردیی کم نیست من که در میکده کم از خاکم جرعه ای هم مرا مسلم نیست جرعه ای ده، مرا ز غم برهان که دلم بی شراب خرم نیست از خودی خودم خلاصی ده کز خودم زخم هست مرهم نیست چون حجاب من است هستی من گر نباشد، مباش، گو: غم نیست ز آرزوی دمی دلم خون شد که شوم یک نفس درین دم نیست بهر دل درهم و پریشانم چه کنم؟ کار دل فراهم نیست خوشدلی در جهان نمی یابم خود خوشی در نهاد عالم نیست در جهان گر خوشی کم است مرا خوش از آنم که ناخوشی هم نیست کشت امید را، که خشک بماند بهتر از آب چشم من نم نیست ساقیا، یک دمم حریفی کن کین دمم جز تو هیچ همدم نیست ساغری ده، مرا ز من برهان که عراقی حریف و محرم نیست شیخ فخرالدین عراقی