عبید زاکانی
مقطعات
شمارهٔ ۱۶ - در شکایت از قرض گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مردم به عیش و شادی و من در بلای قرض هریک به کار و باری و من مبتلای قرض قرض خدا و قرض خلایق به گردنم آیا ادای فرض کنم یا ادای قرض خرجم فزون ز غایت و قرضم برون ز حد فکر از برای خرج کنم یا برای قرض از هیچ خط نتابم غیر از سجل دین وز هیچکس ننالم غیر از گوای قرض در شهر قرض دارم واندر محله قرض در کوچه قرض دارم واندر سرای قرض از صبح تا به شام در اندیشه مانده ام تا خود کجا بیابم ناگه رجای قرض مردم ز دست قرض گریزان و من به صدق خواهم پس از نماز و دعا از خدای قرض عرضم چو آبروی گدایان به باد رفت از بس که خواستم ز در هر گدای قرض گر خواجه تربیت نکند نزد پادشا مسکین عبید چون کند آخر دوای قرض خواجه علاء دولت و دین آن که جز کفش هرگز کسی ندید به گیتی سزای قرض عبید زاکانی