عبید زاکانی
قصاید
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در وصف آسمان و افلاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو دست قدرت خراط حقهٔ مینا فشاند بر رخ کافور عنبر سارا مشعبد فلک از زیر حقه پیدا کرد هزار بیدق سیمین به دست سحرنما ز بهر زینت و زیب مخدرات فلک زمانه نافه گشا شد سپهر غالیه سا برای فکرت و اندیشه در منازل قدس قدم فشرده و در پیش عقل بیش بها فضای هر فلکی ملک خسروی دیدم درون هر طبقی جای والیی والا مقیم طارم هفتم معمری دیدم رفیع قدر و قوی هیکل و بلند غطا ازو گرفته جهان رسم خرقه و زنار وزو گرفته چمن ساز و برگ نشو و نما فراز طاق ششم حاکمی مبارک روی نه چون قضاة زمان، قاضی به صدق و صفا خجسته طلعت و فیروز بخت و فرخ فال سعید طالع و مسعود رای و سعد لقا امیر خطهٔ پنجم دلاوری دیدم خضاب کرده به خون دست و سر پر از غوغا حسام قاطع او هادم اساس امل سنان سرکش او هالک وجود بقا سریر گاه چهارم که جای پادشهیست فزون ز قیصر و فغفور و هرمز و دارا تهی ز والی و خالی ز یاد شه دیدم ولیک لشکرش از پیش تخت او برپا فراز آن صنمی با هزار غنج و دلال چو دلبران دلاویز و لعبتان ختا گهی به زخمهٔ سحر آفرین زدی رگ چنگ گهی گرفتی بر دست ساغر صهبا خدیو عرصهٔ دیوان پیشگاه دوم محاسبی سره دیدم غنی به عقل و ذکا قوی کفایت و باریک فکر و دوراندیش لطیف خاطر و شیرین زبان و نکته سرا هلال عید ز چرخ یکم درخشان شد ز طرف کاهکشان بر مثال کاهربا عبید زاکانی