عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۱۰۰: افتاده بازم در سر هوائی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
افتاده بازم در سر هوائی دل باز دارد میل بجائی او شهریاری من خاکساری او پادشاهی من بینوائی بالا بلندی گیسو کمندی سلطان حسنی فرمانروائی ابروکمانی نازک میانی نامهربانی شنگی دغائی زین دلنوازی زین سرفرازی زین جو فروشی گندم نمائی بی او نبخشد خورشید نوری بی او ندارد عالم صفائی هرجا که لعلش در خنده آید شکر ندارد آنجا بهائی هر لحظه دارد دل با خیالش خوش گفتگوئی خوش ماجرائی گوئی بیابم جائی طبیبی باشد که سازم دل را دوائی دارد شکایت هرکس ز دشمن ما را شکایت از آشنائی چشم عبید ار سیرش ببیند دیگر نبیند چشمش بلائی عبید زاکانی