عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۸۱: منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم غریب شهر کسان و ز دیار خود محروم به درد و رنج فرومانده و ز دوا نومید نشسته در غم و از غمگسار خود محروم گزیده صحبت بیگانگان و نااهلان ز قوم و کشور و ایل و تبار خود محروم ز روزگار مرا بهره نیست جز حرمان مباد هیچکس از روزگار خود محروم ز آه سینه بسوزم اگر شوم نفسی ز سیل این مژهٔ سیل بار خود محروم ز هر بدی که به من میرسد بتر زان نیست که مانده ام ز خداوندگار خود محروم امید هست عبید آنکه عاقبت نشوم ز لطف و رحمت پروردگار خود محروم عبید زاکانی