عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴: وداع کعبهٔ جان چون توان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وداع کعبهٔ جان چون توان کرد فراقش بر دل آسان چون توان کرد طبیبم میرود من درد خود را نمیدانم که درمان چون توان کرد مرا عهدیست کاندر پاش میرم خلاف عهد و پیمان چون توان کرد به کفر زلفش ایمان هرکه آورد دگر بارش مسلمان چون توان کرد مرا گویند پنهان دار رازش غم عشقست پنهان چون توان کرد گرفتم راز دل بتوان نهفتن دوای چشم گریان چون توان کرد عبید از عشق اگر دیوانه گردد بدین جرمش به زندان چون توان کرد عبید زاکانی