عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۴۴: بی روی یار صبر میسر نمیشود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی روی یار صبر میسر نمی شود بی صورتش حباب مصور نمی شود با او دمی وصال به صد لابه سالها تقریر میکنیم و مقرر نمی شود گفتم که بوسه ای بربایم ز لعل او مشکل سعادتیست که باور نمی شود جز آنکه سر ببازم و در پایش اوفتم دستم به هیچ چارهٔ دیگر نمی شود افسرده دل کسی که ز زنجیر زلف او دیوانه می نگردد و کافر نمی شود عشقش حکایتیست که از دل نمی رود وصفش فسانه ایست که باور نمی شود تا بوی زلف یار نمی آورد صبا از بوی او دماغ معطر نمی شود ساقی بیار باده که هر لحظه عیش خوش بی مطرب و پیاله و ساغر نمی شود گفتی به صبر کار میسر شود عبید تدبیر چیست جان برادر، نمی شود عبید زاکانی