عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۳۹: دوش اشگم سر به جیحون میکشید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش اشگم سر به جیحون میکشید دل بدان زلفین شبگون میکشید ناتوان شخص ضعیفم هر زمان اشگ ریزان ناله را چون میکشید گاه اشگش سوی صحرا میدواند گاه آهش سوی گردون میکشید ناگهان خیل خیالش بر سرم لشگر از بهر شبیخون میکشید دید آن چشم بلابین دمبدم تا گریبان جامه در خون میکشید آستین بر زد خیالش تا به روز رخت از آن دریا به هامون میکشید غمزه اش تیری که میزد بر عبید لعل او پیکانش بیرون میکشید عبید زاکانی