عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۳۱: ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد چو روز وصل توام در خیال میگذرد جهان برابر چشمم سیاه میگردد چو در ضمیر من آن زلف و خال میگذرد اگر هلاک خودم آرزوست منع مکن مرا که عمر چنین در ملال میگذرد خیال مهر تو در چشم هر سهی سرویست که در حوالیش آب زلال میگذرد ز بوی زلف توام روح تازه میگردد سپیده دم که نسیم شمال میگذرد من و وصال تو آن فکر و آرزو هیهات که بر دماغ چه فکر محال میگذرد غلام و چاکر روی چو ماه توست عبید وزین حدیث بسی ماه و سال میگذرد عبید زاکانی