عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۱۷: رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت چه چاره سازم از این پس چو چاره ساز برفت سوار گشته و عمدا گرفته باز به دست نموده روی به بیچارگان و باز برفت به گریه چشمهٔ چشم بریخت چندان خون که کهنه خرقهٔ سالوسم از نماز برفت جز از خیال قد و زلف یار و قصهٔ شوق دگر ز خاطرم اندیشهٔ دراز برفت ز منع خلق از این بیش محترز بودم کنون حدیث من از حد احتراز برفت دریغ و درد که در هجر یار و غصهٔ دهر برفت عمر و حقیقت که بر مجاز برفت عبید چون جرست ناله سود می نکند چو کاروان جرس جمله بیجواز برفت عبید زاکانی