عبید زاکانی
غزلیات
غزل شماره ۱۵: ما را ز شوق یار بغیر التفات نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را ز شوق یار بغیر التفات نیست پروای جان خویش و سر کاینات نیست از پیش یار اگر نفسی دور می شوم هر دم که میزنم ز حساب حیات نیست در عاشقی خموشی و در هجر صابری این خود حکایتیست که در ممکنات نیست رندی گزین که شیوهٔ ناموس و رنگ و بو غیر از خیال باطل و جز ترهات نیست بگذار هرچه داری و بگذر که مرد را جز ترک توشه توشهٔ راه نجات نیست از خود طلب که هرچه طلب میکنی زیار در تنگنای کعبه و در سومنات نیست در یوزه کردم از لب دلدار بوسه ای گفتا برو عبید که وقت زکوة نیست عبید زاکانی