مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 181 تا رباعی 191
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۱۸۱ بس خون که بدان دو چشم خونخواره کنی بس دل که بدان دو زلف آواره کنی ایزد به دل تو رحمتی در فکناد تا چارهٔ عاشقان بیچاره کنی رباعی شمارۀ ۱۸۲ در وقت بهار جز لب جوی مجوی جز وصف رخ یار سمن روی مگوی جز بادهٔ گلرنگ به شبگیر مگیر جز زلف بتان عنبرین بوی مبوی رباعی شمارۀ ۱۸۳ جسمی دارم دلی خراب اندر وی جانی دارم هزار تاب اندر وی وز آرزوی تو دارم شب و روز چشمی و هزار چشمه اندر وی رباعی شمارۀ ۱۸۴ تا کی به هوای دل چنین خوار شوی در دست ستمگری گرفتار شوی انگه دانی که دل چه کردست به تو کز غفلت خواب عشق بیدار شوی رباعی شمارۀ ۱۸۵ در دل نگذارمت که افگار شوی در دیده ندارمت که بس خوار شوی در جان کنمت جای نه در دیده و دل تا با نفس باز پسین یار شوی رباعی شمارۀ ۱۸۶ چون بند ز نامهٔ تو بگشاد رهی بر دستخط تو بوسه ها داد همی شد شاد به وعدهٔ تو دلشاد رهی دیدار تو را دو چشم بنهاد رهی رباعی شمارۀ ۱۸۷ شفتالوی آبدارت ای سرو سهی آمد ز ره بوسه به دندان رهی سیب زنخت در دل من نار افکند زین سوخته ناید پس از این بوی همی رباعی شمارۀ ۱۸۸ هر گه که به زلف عنبر تر سایی بیم ست کزو تازه شود ترسایی تو پای ز همت چرخ برتر سایی چون است که نزد بنده با ترس آیی رباعی شمارۀ ۱۸۹ ای بت به سر مسیح اگر ترسایی خواهم که به نزد ما تو بی ترس آیی گه چشم ترم به آستین خشک کنی گه بر لب خشک من لب تر سایی رباعی شمارۀ ۱۹۰ هان تا به خرابات حجازی نائی تا کار قلندری نسازی نائی کینجا ره مردان سراندازان است جانبازانند تا ببازی نائی رباعی شمارۀ ۱۹۱ با روی چو نوبهار و با خوی دئی با ما چو خمار و با دگر کس چو میی بخت بد ما همی کند سست پیی ور نه تو چنین سخت گمان نیز نه ای مهستی گنجوی