مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 101 تا رباعی 110
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۱۰۱ باید سه هزار سال کز چشمه خور یا کان گهر گردد یا معدن زر شاها تو به یک سخن کنار و دهنم هم معدن زر کردی و هم کان گهر رباعی شمارۀ ۱۰۲ ای پور خطیبب گنجه پندی بپذیر بر تخت طرب نشین به کف ساغر گیر از طاعت و معصیت خدا مستغنیست باری تو مراد خو ز عالم برگیر رباعی شمارۀ ۱۰۳ با لاله رخان باغ سرو از سر ناز می کرد ز شرح قد خود قصه دراز از باد صبا چو وصف قدت بشنید ز آوازهٔ قامت تو آمد به نماز رباعی شمارۀ ۱۰۴ از بس که کند زلف تو با روی تو ناز بیم است که از رشک کنم کفر آغاز من بندهٔ بادی شوم ای شمع طراز کو زلف تو را ز روی بر دارد باز رباعی شمارۀ ۱۰۵ دلدار کله دوز من از روی هوس می دوخت کلاهی ز نسیج و اطلس بر هر ترکی هزار زه می گفتم با آنکه چهار تَرَک را یک بس رباعی شمارۀ ۱۰۶ در یافتم آخر ز قضاش را به شبش صد بوسه زدم بر لب همچون رطبش او خواست که دشنام دهد حالی من دشنام به بوسه در شکستم به لبش رباعی شمارۀ ۱۰۷ در رهگذری فتاده دیدم مستش در پاش فتادم و گرفتم دستش امروز از آن هیچ نمی آید یاد یعنی خبرم نیست ولیکن هستش رباعی شمارۀ ۱۰۸ من تازه گلی که نباشد خارش یا بلبل خوش گو که بود غمخوارش بازی که سر دست شهان جاش بود در دام تو افتاد نکو می دارش رباعی شمارۀ ۱۰۹ آن دیده که دیدن تو بودی کارش از گریه تباه می شود مگذارش وان دل که بتو بود همه بازارش در حلقهٔ زلف توست نیکو دارش رباعی شمارۀ ۱۱۰ در ره چو بداشتم به سوگندانش از شرم عرق کرد زخ خندانش پس بر رخ زرد من بخندید به لطف عکس رخ من فتاد بر دندانش مهستی گنجوی