مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 81 تا رباعی 90
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۸۱ شوی زن نوجوان اگر پیر بود تا پیر شود همیشه دلگیر بود آری مثل است این که گویند زنان در پهلوی زن تیر به از پیر بود رباعی شمارۀ ۸۲ در غربت اگر چه بخت همره نبود باری دست من ز جانم آگه نبود دانی که چرا گزیده ام رنج سفر تا ماتم شیر پیش روبه نبود رباعی شمارۀ ۸۳ در دل همه شرک روی بر خاک چه سود؟ زهری که به جان رسید تریاک چه سود؟ خود را به میان خلق زاهد کردن با نفس پلید جامهٔ پاک چه سود؟ رباعی شمارۀ ۸۴ سهمی که مرا دلبر خباز دهد نه از سر کیمخ کز سر ناز دهد در چنگ غمش بمانده ام همچو خمیر ترسم که بدست آتشم باز ذهذ رباعی شمارۀ ۸۵ مه بر رخ تو گزیدنم دل ندهد وز تو صنما بریدنم دل ندهد تا از لب نوش تو چشیدم شکری از هیچ شکر چشیدنم دل ندهد رباعی شمارۀ ۸۶ زیبا بت کفشگر جو کفش آراید هر لحظه لب لعل بر آن می ساید کفشی که ز لعل و شکرش آراید تاج سر خورشید فلک را شاید رباعی شمارۀ ۸۷ اشکم ز دو دیده متصل می آید از بهر تو ای مهرگسل می آید زنهار بدار حرمت اشک مرا کین قافله از کعبهٔ دل می آید رباعی شمارۀ ۸۸ چشمم چو به چشم خویش چشم تو بدید بی چشم تو خواب چشم از چشم رمید ای چشم هم چشم به چشمت روشن چون چشم تو چشم من دگر چشم ندید رباعی شمارۀ ۸۹ خطت چو بنفشه از گل آورد پدید آورد خطی که بر سر ماه کشید پیوسته ز شب صبح دمیدی اکنون آشوب دل مرا شب از صبح دمید رباعی شمارۀ ۹۰ بس غصه که از چشمهٔ نوش تو رسید تا دست من امروز به دوش تو رسید در گوش تو دانه های دٌر می بینم آب چشمم مگر به گوش تو رسید مهستی گنجوی