مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 71 تا رباعی 80
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۷۱ گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند تا حمله برد به حسن بر تو دلبند خورشید رخت چو تیغ بنمود از دور پیکان سپری کرد سپر هم افکند رباعی شمارۀ ۷۲ شهری زن و مرد در رخت می نگرند وز سوز غم عشق تو جان در خطرند هر جامه که سالی پدرت بفروشد از تو عاشقان به روزی بدرند رباعی شمارۀ ۷۳ شاهان چو به روز بزم ساغر گیرند بر باد سماع و چنگ چاکر گیرند دست چو منی که پای بند طرب است در چرم نگیرند که در زر گیرند رباعی شمارۀ ۷۴ بس جور کز آن غمزهٔ زیبات کشند بس درد کز آن قامت رعنات کشند بر نطع وفا بیار شطرنج مراد آخر روزی به خانهٔ مات کشند رباعی شمارۀ ۷۵ شب را چه خبر که عاشقان می چه کشند وز جام بلا چگونه می زهر چشند ار راز نهان کنند غمشان بکشد ور فاش کنند مردمانش بکشند رباعی شمارۀ ۷۶ با هر که دلم ز عشق تو راز کند اول سخن از هجر تو آغاز کند از ناز دو چشم خود چنان باز کنی کاندم زده لب به خنده ای باز کند رباعی شمارۀ ۷۷ کس چون تو به عقل زندگانی نکند در شیوهٔ عشق مهربانی نکند ای یار سبک روح ز وصلت امشب شادم اگر این صبح گرانی نکند رباعی شمارۀ ۷۸ تا سنبل تو غالیه سائی نکند باد سحری نافه گشایی نکند گر زاهد صد ساله ببیند دستت بر گردن من که پارسایی نکند رباعی شمارۀ ۷۹ آن کاتش مهر در دل ما افکند در آب نظر بر رخ زیبا افکند بند سر زلف خویش آشفته بدید پنداشت که کار ماست در پا افکند رباعی شمارۀ ۸۰ منگر به زمین که خاک و آبت بیند منگر به فلک که آفتابت بیند جانم بشود ز غیرت ای جان و جهان گر زانکه شبی کسی به خوابت بیند مهستی گنجوی