مهستی گنجوی
رباعی ها
رباعی 31 تا رباعی 40
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارۀ ۳۱ امشب شب هجران و وداع و دوری ست فردا دل را بدین سبب رنجوری ست ای دل تو همی سوز تو را فرمان ست وای دیده تو خون گری تو را دستوری ست رباعی شمارۀ ۳۲ در آتش دل پریر بودم بنهفت دی باد صبا خوش سخنی با من گفت کامروز هر آن که آبرویی دارد فرداش به خاک تیره می باید خفت رباعی شمارۀ ۳۳ سرمایهٔ خرمی به جز روی تو نیست و آرامگه خلق به جز کوی تو نیست آن جفت که طاق است قد و سایهٔ توست وان طاق که جفت است جز ابروی تو نیست رباعی شمارۀ ۳۴ ما را به دم پیری نگه نتوان داشت در حجرهٔ دلگیر نگه نتوان داشت آن را که سر زلف چو زنجیر بود در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت رباعی شمارۀ ۳۵ شب ها که به ناز با تو خفتم همه رفت دُرها که به نوک غمزه سفتم همه رفت آرام دل و مونس جانم بودی رفتی و هر آنچه با تو گفتم همه رفت رباعی شمارۀ ۳۶ در عالم عشق تا دلم سلطان گشت آزاد ز کفر و فارغ از ایمان گشت اندر ره خود مشگل خود خود دیدم از خود چو برون شدم رهم آسان گشت رباعی شمارۀ ۳۷ چون شانه و سنگ اگر پذیرد رایت تا فرمائی به لعل گوهرزایت دستی به صد انگشت زنم در زلفت بوسی به هزار لب نهم بر پایت رباعی شمارۀ ۳۸ من برخی آبی که رود در جویت من مردهٔ آتشی که دارد خویت من چاکر خاکی که فتد در پایت من بندهٔ بادی که رساند بویت رباعی شمارۀ ۳۹ ای گشته خجل پری و حور از رویت خورشید گرفته وام نور از رویت در آرزوی روی تو داریم امروز روئی و هزار اشک دور از رویت رباعی شمارۀ ۴۰ در طاس فلک نقش قضا و قدر است مشکل گرهیست خلق از این بی خبر است پندار مدار کین گره بگشایی دانستن این گره به قدر بشر است مهستی گنجوی