صامت بروجردی
کتاب التضمین و المصائب
شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین: قاسم زار با عروس گفت که خوش به سوی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قاسم زار با عروس گفت که خوش به سوی تو می کشدم کشان کشان جذبه گفتگوی تو می روم و نمی رود از دلم آرزوی تو وه که به کام دشمنان دور شدم ز کوی تو ***** بر نگرفته کام دل سیر ندیده روی تو ***** بین که عموی من ز دل آه و فغان همی کشد در صف نینوا چون ناله چسان همی کشد آه مکش که آه سرد رشته جان همی کشد بخت سیاهم از درت موی کشان همی کد ***** آه چگونه بگسلمرشته جان ز موی تو ***** رفتم و آتش غمت ماند به سینه مشتعل دست مراد کوته و پای امید منفعل از پس مرگ سر زند گرگل حسرتم گل بی تو چسان ز بوی گل تازه کنم مشام دل ***** خار که نیست در جهان هیچ گلی به بوی تو ***** گفت عروس بینوا با لب خشک و چشم تر چندم از این سخن زنی تیر فراق بر جگر سوختن و نمی کند بر دلت آه من اثر خوی تو نیست در ملک خلق تو نیست در بشر ***** ای ملک و بشر همه بنده خلق و خوی تو ***** رفتی و بستی از من ای تازه جوان دگر نظر بود سیاه روز من بعد تو شد سیاه تر پس چه کنم ز داغ تو گر نکنم سیه بسیر چون روم از جهان بدر خام غم تو در جگر ***** نشکفد ار مزار من جز گل آرزوی تو ***** شور مخالفین بپا بنگر و احتراز کن پا ز عراقیان بکش رو به سوی حجاز کن یا بنشین ز مرحمت همره دوست راز کن ای گل تازه یک نفس پرده ز چهره باز کن ***** تا نفسی برآورد بلبل بذله گوی تو ***** ای پسرعموی من چند کنی مشوشم؟ ز اشک دو چشم و آه دل غرقه به آب و آتشم (صامت) از این مثقال تو سوختم و بدین خوشم پای اگر چو محتشم از ره بندگی کشم ***** به که به زندگی کشم پا ز حریم کوی تو صامت بروجردی