ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 541 تا رباعی 550
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۵۴۱ در درگه ما دوستی یک دله کن هر چیز که غیرماست آنرا یله کن یک صبح به اخلاص بیا بر در ما گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن رباعی شمارهٔ ۵۴۲ ای شمع چو ابر گریه و زاری کن وی آه جگر سوز سپه داری کن چون بهرهٔ وصل او نداری ای دل دندان بجگر نه و جگر خواری کن رباعی شمارهٔ ۵۴۳ ای ناله گرت دمیست اظهاری کن و آن غافل مست را خبرداری کن ای دست محبت ولایت بدر آی وی باطن شرع دوستی کاری کن رباعی شمارهٔ ۵۴۴ گفتم که: رخم به رنگ چون کاه مکن کس را ز من و کار من آگاه مکن گفتا که: اگر وصال ما می طلبی گر میکشمت دم مزن و آه مکن رباعی شمارهٔ ۵۴۵ درویشی کن قصد در شاه مکن وز دامن فقر دست کوتاه مکن اندر دهن مار شو و مال مجوی در چاه نشین و طلب جاه مکن رباعی شمارهٔ ۵۴۶ افعال بدم ز خلق پنهان می کن دشوار جهان بر دلم آسان می کن امروز خوشم به دار و فردا با من آنچ از کرم تو می سزد آن می کن رباعی شمارهٔ ۵۴۷ عاشق من و دیوانه من و شیدا من شهره من و افسانه من و رسوا من کافر من و بت پرست من ترسا من اینها من و صد بار بتر زینها من رباعی شمارهٔ ۵۴۸ ای چشم من از دیدن رویت روشن از دیدن رویت شده خرم دل من رویت شده گل، خرم و خندان گشته روشن مه من گشته ز رویت دل من رباعی شمارهٔ ۵۴۹ ای عشق تو مایهٔ جنون دل من حسن رخ تو ریخته خون دل من من دانم و دل که در وصالت چونم کس را چه خبر ز اندرون دل من رباعی شمارهٔ ۵۵۰ شد دیده به عشق رهنمون دل من تا کرد پر از غصه درون دل من زنهار اگر دلم بماند روزی از دیده طلب کنید خون دل من ابوسعید ابوالخیر