ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 431 تا رباعی 440
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۴۳۱ آن دم که حدیث عاشقی بشنودم جان و دل و دیده را به غم فرسودم می پنداشتم عاشق و معشوق دواند چون هر دو یکیست من خود احول بودم رباعی شمارهٔ ۴۳۲ عمری به هوس باد هوی پیمودم در هر کاری خون جگر پالودم در هر چه زدم دست زغم فرسودم دست از همه باز داشتم آسودم رباعی شمارهٔ ۴۳۳ من از تو جدا نبوده ام تا بودم اینست دلیل طالع مسعودم در ذات تو ناپدیدم ار معدومم وز نور تو ظاهرم اگر موجودم رباعی شمارهٔ ۴۳۴ هرگز نبود شکست کس مقصودم آزرده نشد دلی ز من تا بودم صد شکر که چشم عیب بینم کورست شادم که حسود نیستم محسودم رباعی شمارهٔ ۴۳۵ در وصل تو پیوسته به گلشن بودم در هجر تو با ناله و شیون بودم گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم رباعی شمارهٔ ۴۳۶ در کوی تو من سوخته دامن بودم وز آتش غم سوخته خرمن بودم آری جانا دوش به بامت بودم گفتی دزدست دزد نبد من بودم رباعی شمارهٔ ۴۳۷ یک چند دویدم و قدم فرسودم آخر بی تو پدید نامد سودم تا دست به بیعت وفایت سودم در خانه نشستم و فرو آسودم رباعی شمارهٔ ۴۳۸ ز آمیزش جان و تن تویی مقصودم وز مردن و زیستن تویی مقصودم تو دیر بزی که من برفتم ز میان گر من گویم، ز من تویی مقصودم رباعی شمارهٔ ۴۳۹ در خواب جمال یار خود میدیدم وز باغ وصال او گلی می چیدم مرغ سحری زخواب بیدارم کرد ای کاش که بیدار نمی گردیدم رباعی شمارهٔ ۴۴۰ روزی ز پی گلاب می گردیدم پژمرده عذار گل در آتش دیدم گفتم که چه کرده ای که میسوزندت گفتا که درین باغ دمی خندیدم ابوسعید ابوالخیر