ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 181 تا رباعی 190
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۱۸۱ ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ بودم همه بین، چو تیزبین شد چشمم دیدم که همه تویی و دیگر همه هیچ رباعی شمارهٔ ۱۸۲ حمدا لک رب نجنی منک فلاح شکرا لک فی کل مساء و صباح من عندک فتح کل باب ربی افتح لی ابواب فتوح و فتاح رباعی شمارهٔ ۱۸۳ رخساره ات تازه گل گلشن روح نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح نزدیک به دیده گر خیالش گذرد از سایهٔ خار دیده گردد مجروح رباعی شمارهٔ ۱۸۴ بی شک الفست احد، ازو جوی مدد وز شخص احد به ظاهر آمد احمد در ارض محمد شد و محمود آمد اذ قال الله: قل هو الله احد رباعی شمارهٔ ۱۸۵ گر درد کند پای تو ای حور نژاد از درد بدان که هر گزت درد مباد آن دردمنست بر منش رحم آید از بهر شفاعتم بپای تو فتاد رباعی شمارهٔ ۱۸۶ در سلسلهٔ عشق تو جان خواهم داد در عشق تو ترک خانمان خواهم داد روزی که ترا ببینم ای عمر عزیز آن روز یقین بدان که جان خواهم داد رباعی شمارهٔ ۱۸۷ هر راحت و لذتی که خلاق نهاد از بهر مجردان آفاق نهاد هر کس که زطاق منقلب گشت بجفت آسایش خویش بر دو بر طاق نهاد رباعی شمارهٔ ۱۸۸ در وصل زاندیشهٔ دوری فریاد در هجر زدرد ناصبوری فریاد افسوس ز محرومی دوری افسوس فریاد زدرد ناصبوری فریاد رباعی شمارهٔ ۱۸۹ با کوی تو هر کرا سر و کار افتد از مسجد و دیر و کعبه بیزار افتد گر زلف تو در کعبه فشاند دامن اسلام بدست و پای زنار افتد رباعی شمارهٔ ۱۹۰ گر عشق دل مرا خریدار افتد کاری بکنم که پرده از کار افتد سجادهٔ پرهیز چنان افشانم کز هر تاری هزار زنار افتد ابوسعید ابوالخیر