صامت بروجردی
کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۴۴ - مصیبت اربعین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اربعین آمد و اشکم ز بصر می آید گوئیا زینب محزون ز سفر می آید باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر می آید جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا که سکینه به سر قبر پدر می آید گرچه پایش بود از خار مغیلان مجروح به سر قبر پدر باز پسر می آید رود رودی شنوم از طرف شام مگر ام لیلا بسر نعش پسر می آید کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام کای حوان مادر پیرت ز سفر می آید با خبر نیست مگر قاسم داماد که که باز نوعروس از پی دیدار ز سر می آید به شب عیش جدا گشت گر از وصل عروس نخل ناکامی وی باز ببر می آید گر علی اصغر بی شیر بداند که رباب با دو پستان پر از خون جگر می آید از پر تیر و لب تشنه فراموش کند بلبل آیا دگر از شوق به پر می آید ای صباگوی به عباس که از جا برخیز ام کلثوم تو خم گشته کمر می آید بعد از این نام کنیزی نبرد کس ببرش که دل سوخته وی به خبر می آید (صامتا) از چه نگفتی که سر قبر حسین عابدن خون جگر و دیده تر می آید صامت بروجردی