ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 161 تا رباعی 170
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۱۶۱ از اهل زمانه عار میباید داشت وز صحبتشان کنار میباید داشت از پیش کسی کار کسی نگشاید امید به کردگار میباید داشت رباعی شمارهٔ ۱۶۲ روزم به غم جهان فرسوده گذشت شب در هوس بوده و نابوده گذشت عمری که ازو دمی جهانی ارزد القصه به فکرهای بیهوده گذشت رباعی شمارهٔ ۱۶۳ افسوس که ایام جوانی بگذشت دوران نشاط و کامرانی بگذشت تشنه بکنار جوی چندان خفتم کز جوی من آب زندگانی بگذشت رباعی شمارهٔ ۱۶۴ سر سخن دوست نمی یارم گفت در یست گرانبها نمی یارم سفت ترسم که به خواب در بگویم بکسی شبهاست کزین بیم نمی یارم خفت رباعی شمارهٔ ۱۶۵ دل گر چه درین بادیه بسیار شتافت یک موی ندانست و بسی موی شکافت گرچه ز دلم هزار خورشید بتافت آخر به کمال ذره ای راه نیافت رباعی شمارهٔ ۱۶۶ آسان آسان ز خود امان نتوان یافت وین شربت شوق رایگان نتوان یافت زان می که عزیز جان مشتاقانست یک جرعه به صد هزار جان نتوان یافت رباعی شمارهٔ ۱۶۷ آن دل که تو دیده ای زغم خون شد و رفت وز دیدهٔ خون گرفته بیرون شد و رفت روزی به هوای عشق سیری میکرد لیلی صفتی بدید و مجنون شد و رفت رباعی شمارهٔ ۱۶۸ از باد صبا دلم چو بوی تو گرفت بگذاشت مرا و جستجوی تو گرفت اکنون ز منش هیچ نمی آید یاد بوی تو گرفته بود خوی تو گرفت رباعی شمارهٔ ۱۶۹ دل عادت و خوی جنگجوی تو گرفت جان گوهر همت سر کوی تو گرفت گفتم به خط تو جانب ما را گیر آن هم طرف روی نکوی تو گرفت رباعی شمارهٔ ۱۷۰ آنی که ز جانم آرزوی تو نرفت از دل هوس روی نکوی تو نرفت از کوی تو هر که رفت دل را بگذاشت کس با دل خویشتن ز کوی تو نرفت ابوسعید ابوالخیر