ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 131 تا رباعی 140
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۱۳۱ جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم همی باید زیست از من اثری نماند این عشق ز چیست چون من همه معشوق شدم عاشق کیست رباعی شمارهٔ ۱۳۲ دیروز که چشم تو بمن در نگریست خلقی بهزار دیده بر من بگریست هر روز هزار بار در عشق تو ام میباید مرد و باز میباید زیست رباعی شمارهٔ ۱۳۳ عاشق نتواند که دمی بی غم زیست بی یار و دیار اگر بود خود غم نیست خوش آنکه بیک کرشمه جان کرد نثار هجران و وصال را ندانست که چیست رباعی شمارهٔ ۱۳۴ گر مرده بوم بر آمده سالی بیست چه پنداری که گورم از عشق تهیست گر دست بخاک بر نهی کین جا کیست آواز آید که حال معشوقم چیست رباعی شمارهٔ ۱۳۵ می گفتم یار و می ندانستم کیست می گفتم عشق و می ندانستم چیست گر یار اینست چون توان بی او بود ور عشق اینست چون توان بی او زیست رباعی شمارهٔ ۱۳۶ ای دل همه خون شوی شکیبایی چیست وی جان بدرآ اینهمه رعنایی چیست ای دیده چه مردمیست شرمت بادا نادیده به حال دوست بینایی چیست رباعی شمارهٔ ۱۳۷ اندر همه دشت خاوران گر خاریست آغشته به خون عاشق افگاریست هر جا که پریرخی و گل رخساریست ما را همه در خورست مشکل کاریست رباعی شمارهٔ ۱۳۸ در بحر یقین که در تحقیق بسیست گرداب درو چو دام و کشتی نفسیست هر گوش صدف حلقهٔ چشمیست پر آب هر موج اشاره ای ز ابروی کسیست رباعی شمارهٔ ۱۳۹ رنج مردم ز پیشی و از بیشیست امن و راحت به ذلت و درویشیست بگزین تنگ دستی از این عالم گر با خرد و بدانشت هم خویشیست رباعی شمارهٔ ۱۴۰ ما عاشق و عهد جان ما مشتاقیست ماییم به درد عشق تا جان باقیست غم نقل و ندیم درد و مطرب ناله می خون جگر مردم چشمم ساقیست ابوسعید ابوالخیر