صامت بروجردی
کتاب المراثی و المصائب
شمارهٔ ۹ - در مصیبت عاشورا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ماند چون نعش حسین تشنه لب در آفتاب می ندانم از چه زبور بست دیگر آفتاب؟ ز خم تیره و نیزه و شمشیر عدوان بس نبود؟ از چه می تابید بر آن جسم بی سر آفتاب؟ بود گر در دامن زهرا سر آن تشنه لب از چه نامد شرمش از خاتون محشر آفتاب؟ گشت راس شاه دین چون از زمین بکنی بلند حیرتم سر زد چرا از کوه خاور آفتاب؟ سر برهنه پا برهنه کودکان بی پدر خار ره بر پا بدل اخگر به پیکر آفتاب دید چون نیلی رخ اطفال را از جور شمر کرد موج حون روان از دیده تر آفتاب چادر عصمت چو بردند از سر زینب، فکند شب کلاه خسروی در چرخ از سر آفتاب سر برهنه دید زینب را چو در بزم یزید شد نهان در ابر از شرم پیمبر آفتاب همچو بخت زینب و کلثوم شد از غم سیاه بسکه زد دست عزا بر سینه و سر آفتاب (صامتا) از خانه ات تا این رقم شد آشکار گشت از آه جهانسوزت مکدر آفتاب صامت بروجردی