ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 121 تا رباعی 130
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۱۲۱ بر ما در وصل بسته میدارد دوست دل را به فراق خسته میدارد دوست من بعد من و شکستگی بر در دوست چون دوست دل شکسته میدارد دوست رباعی شمارهٔ ۱۲۲ ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو بجان خسته داریم ای دوست گفتی که به دلشکستگان نزدیکم ما نیز دل شکسته داریم ای دوست رباعی شمارهٔ ۱۲۳ ای دوست ای دوست ای دوست ای دوست جور تو از آنکشم که روی تو نکوست مردم گویند بهشت خواهی یا دوست ای بیخبران بهشت با دوست نکوست رباعی شمارهٔ ۱۲۴ ای خواجه ترا غم جمال ماهست اندیشهٔ باغ و راغ و خرمن گاهست ما سوختگان عالم تجریدیم ما را غم لا اله الا اللهست رباعی شمارهٔ ۱۲۵ عارف که ز سر معرفت آگاهست بیخود ز خودست و با خدا همراهست نفی خود و اثبات وجود حق کن این معنی لا اله الا اللهست رباعی شمارهٔ ۱۲۶ در کار کس ار قرار میباید هست وین یار که در کنار میباید هست هجریکه بهیچ کار می ناید نیست وصلی که چو جان بکار میباید هست رباعی شمارهٔ ۱۲۷ تا در نرسد وعدهٔ هر کار که هست سودی ندهد یاری هر یار که هست تا زحمت سرمای زمستان نکشد پر گل نشود دامن هر خار که هست رباعی شمارهٔ ۱۲۸ در درد شکی نیست که درمانی هست با عشق یقینست که جانانی هست احوال جهان چو دم به دم میگردد شک نیست در این که حالگردانی هست رباعی شمارهٔ ۱۲۹ با دل گفتم که ای دل احوال تو چیست دل دیده پر آب کرد و بسیار گریست گفتا که چگونه باشد احوال کسی کو را بمراد دیگری باید زیست رباعی شمارهٔ ۱۳۰ پرسید ز من کسیکه معشوق تو کیست گفتم که فلان کسست مقصود تو چیست بنشست و به های های بر من بگریست کز دست چنان کسی تو چون خواهی زیست ابوسعید ابوالخیر