ابوسعید ابوالخیر
رباعی ها
رباعی 41 تا رباعی 50
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رباعی شمارهٔ ۴۱ دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت اشکم همه در دیدهٔ گریان میسوخت میسوختم آنچنانکه غیر از دل تو بر من دل کافر و مسلمان میسوخت رباعی شمارهٔ ۴۲ عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت عقلم شد و هوش رفت و دانش بگریخت زین واقعه هیچ دوست دستم نگرفت جز دیده که هر چه داشت بر پایم ریخت رباعی شمارهٔ ۴۳ شیرین دهنی که از لبش جان میریخت کفرش ز سر زلف پریشان میریخت گر شیخ به کفر زلف او ره می برد خاک ره او بر سر ایمان می ریخت رباعی شمارهٔ ۴۴ عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت رباعی شمارهٔ ۴۵ میرفتم و خون دل براهم میریخت دوزخ دوزخ شرر ز آهم میریخت می آمدم از شوق تو بر گلشن کون دامن دامن گل از گناهم میریخت رباعی شمارهٔ ۴۶ از کفر سر زلف وی ایمان میریخت وز نوش لبش چشمهٔ حیوان میریخت چون کبک خرامنده بصد رعنایی میرفت و ز خاک قدمش جان میریخت رباعی شمارهٔ ۴۷ از نخل ترش بار چو باران میریخت وز صفحهٔ رخ گل بگریبان میریخت از حسرت خاکپای آن تازه نهال سیلاب ز چشم آب حیوان میریخت رباعی شمارهٔ ۴۸ ایدل چو فراقش رگ جان بگشودت منمای بکس خرقهٔ خون آلودت می نال چنانکه نشنوند آوازت می سوز چنانکه برنیاید دودت رباعی شمارهٔ ۴۹ آن یار که عهد دوستداری بشکست میرفت و منش گرفته دامن در دست می گفت دگر باره به خواب م بینی پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست رباعی شمارهٔ ۵۰ از بار گنه شد تن مسکینم پست یا رب چه شود اگر مرا گیری دست گر در عملم آنچه ترا شاید نیست اندر کرمت آنچه مرا باید هست ابوسعید ابوالخیر