صامت بروجردی
غزلیات
شمارهٔ ۴۷: کسی که در صف مستان به احتراز نشیند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که در صف مستان به احتراز نشیند چه قابل است که در بزم اهل راز نشیند بپاخیز و در این شهر غارت دل و دین کن تو را که گفت نشین تا که فتنه باز نشیند سعادت ابدی چون نوشته بر پیر تیرت بهر دلی که نشیند بگو به ناز نشیند همای عشق چون آگاه بود ز سلطنت فقر همیشه بر سر رندان پاکباز نشیند محبت است که باید چو روح از تن محمود برون شود بسر طرح ایاز نشیند هر طرف نکند جلوه گر جمال تو از چیست گهی بدیر و گهی بر در حجاز نشیند دگر مگوی ز زلفش که دام جمله دلهاست کزین مقدمه (صامت) سخن دراز نشیند صامت بروجردی