صامت بروجردی
غزلیات
شمارهٔ ۳۹: هر زمان بویی از آن جعد سمنسا میرسد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر زمان بویی از آن جعد سمن سا می رسد تازه جانی بر روان مرده ما می رسد شکوه از جور تو کردن دل پسند عقل نیست خیر محض است آنچه از مولی به مولی می رسد در بر نادان جفا باشد ولی عین وفاست آنچه بر مجنون صحرایی ز لیلی می رسد اوفتاده آوازه ام در عشقت از عالم بلی سیل خاموش نماید چون به دریا می رسد شکر احسانت که تا ننهاده دردی روی من درد دیگر درد را بهر مدارا می رسد نقد باشد در بر ما وعده فرادی تو گر که گویند آخر نسیه به دعوا می رسد درد از پهلوی (صامت) فیض چندانی نبرد بی نصیبست آنکه در آخر به یغما می رسد صامت بروجردی