صامت بروجردی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴: غمت آن روز که جا در دل ویرانم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غمت آن روز که جا در دل ویرانم کرد سیر از سیر و صفای گل و بستانم کرد گرچه ز نار پرستی همه کفر است ولیک زلف زنار وشت خوب مسلمانم کرد چه بلایی به سر زلف تو خفته است که باز یاد آن طره طرار پریشانم کرد این همه غنچه داغی که ز دل سرزده است خنده ها بود که دل بر سر سامانم کرد اینم از مرحمتت بس ز پی رد و قبول که سر خوان بلا عشق تو مهمانم کرد دل بریدم ز تو اما چگنم با لب تو کز حق نمک خویش پشیمانم کرد لطف جانان به من و بار گرانش (صامت) فرق این بود که پیش از همه قربانم کرد صامت بروجردی