عبدالقادر گیلانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲ - درباغ رضوان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوش آن غوغا که من خود را به پهلوی تو میدیدم توسوی خلق می دیدی ومن سوی تو می دیدم نمی دانم مرا می آزمائی یا شدی بدخو که آن حالت نمی بینم که از خوی تو می دیدم اگر در باغ رضوان خویش را بینم چنان نبود که شب در خواب خود را برسر کوی تو می دیدم فدایت این زبان-جانم- بیادت هست پیش از آن که صد دشنام می دادی چو بر روی تو می دیدم عجب نبود اگر با عاشق خود سرگران بودی که صید بسته با هر موی گیسوی تو میدیدم بیادم آمد ای محیی که چون بر خاک افتادی به هر جا سایه ای افتاده از بوی تو میدیدم عبدالقادر گیلانی