عبدالقادر گیلانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲ - ازدست عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از خان و مان آواره ام از دست عشق از دست عشق سرگشته و بیچاره ام از دست عشق از دست عشق ای کاشکی بودی عدم تا بازرستی از عدم من سوزم از سر تا قدم از دست عشق از دست عشق پرورده کردم خان و مان سرگشته ام گرد جهان گشتم ضعیف و ناتوان از دست عشق از دست عشق هرنیمه شب از گلخنی تا روز سازم مسکنی چون گلخنی شد این دلم از دست عشق از دست عشق هر روز و شب دیوانه ای در گوشه ویرانه ای گویم به خود افسانه ای از دست عشق از دست عشق این سو و آن سو میخزم سودای خامی می پزم انگشت به دندان میگزم از دست عشق از دست عشق ای خواجه ما را چون شما صد فکر بُد در کارها شد راست کار و بار ما از دست عشق از دست عشق با کس نگیرم الفتی از خلق دارم وحشتی جویم ز هر کس تهمتی از دست عشق از دست عشق محیی خدا را خوان و بس این غم مگو با هیچ کس نعره مزن تو زین سپس از دست عشق از دست عشق عبدالقادر گیلانی