عبدالقادر گیلانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸ - عشق حق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه درپیش توبرخاک بمالد رخسار ملک کونین مسخّر بودش لیل و نهار دگران گربه قدم برسرکوی تو روند من به سر برسرکوی تو روم مجنون وار سلطنت غیرتو کس را نسزد زانکه به لطف هیچ دیّار ننالد زتودر هیچ دیار هرکه شد عاشق دیدارتو او بشناسد دوزخ از جنّت و شادی زغم و مِی ز خمار دیده بگشای که محبوب کریم افتاده است می نماید به تو هردم زکمین او دیدار عاشق آنست که سوزند و دهندش بر باد بس که خاکستر او جوش کند دریا بار شمّه ای گوی تو از لطف خدا بر در دیر تا که کافر بگشاید زمیانش زنّار گوش تو کر شده ای خواجه وگرنه به خدای میکند بت به خدائیّ خداوند اقرار جوش می می زد و می گفت که چون مست شوم هیچ هم صحبت خود را نگذارم هشیار عشق حق می رود اندر دل هر عاشقِ زار باده اندر رگ و پِی پیش ندارد رفتار در همه مذهب و ملت مِیِ عشق است حلال زانکه بی او نتوان کرد خدا را دیدار همدم ما مشو ای محیی که در آخر کار بی گنه کشتن و آویختن است بر سرِ دار عبدالقادر گیلانی