شیخ بهایی
موش و گربه
حکایت ۱۶
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آورده اند که در زمان حضرت رسول علیه الصلاة و السلام شخصى بود بسیار مهمان دوست، و زنى داشت در نهایت خست و لئیم. آن مرد از توهم و خوف جنگ و فریاد بر آوردن آن زن از کراهت نمودن مهمان، بسیار مرارت داشت. آن مرد لاعلاج روزى بخدمت حضرت رسول علیه السلام رفت و کیفیت احوال و ماجرى را بیان واقع کرد. حضرت فرمودند که برو بخانه بآن زن بگو در حالتى که مهمان میآید در پشت در مشاهده کن و هنگام بیرون رفتن مهمان نیز در عقب سر ایشان ملتفت شو و نگاه کن تا ببینى که خداوند عالمیان چه برکتى و چه خیرى در حق مهماندارى عنایت فرموده! پس آن مرد بخانه رفت و با زن خود گفت که امروز رسول اللّه صلى اللّه علیه و آله و سلم را با دو سه نفر دیگر بمهمانى طلبیده ام، لهذا توقع دارم که کج خلقى نکنى و بخل را فرو گذارى، و حضرت فرمودند که در حالت داخل شدن مهمان و در حالت بیرون رفتن نگاه کن تا ببینى آنچه را خداى تعالى ببرکت مهمان ارزانى داشته است. آن زن را بهزار عجز راضى کرد و تهیه ى اسباب ضیافت را ساخت، چون وقت داخل شدن مهمانان شد دید که در دامن مهمانان گوشت و میوه هاى بسیار است و داخل خانه شدند. آن زن از این حالت بسیار خوشحال شد و چون وقت بیرون رفتن مهمانان شد دید که گزنده ها و مار و کژدم بسیار در دامن ایشان آویخته از خانه بیرون شدند. آن زن تعجب کنان نزد شوهر آمد و گفت چنین چیزى را دیدم. شوهر گفت من از رسول خدا میپرسم. بعد از این گفتگو روز دیگر آن مرد بخدمت رسول خدا رفت و عرض کرد: یا رسول اللّه عیال من چنین نعمتها در داخل شدن مهمانان دیده و در وقت بیرون رفتن هم چنین گزنده ها دیده. بعد از این عرض، رسول خدا فرمودند: آن نعمتها ببرکت آن است که خداوند عالم بسبب مهمانى و میزبانى ارزانى فرموده و آن گزنده ها گناهان صاحبخانه است که بیرون میرود. پس از آن، آن زن چنان راغب مهمان شد که تمام عمر در باب مهمانى کردن بشوهر خود همیشه تأکید میکرد. دیگر آنکه: شیخ بهایی