شیخ بهایی
نان و حلوا
بخش ۱۹ - فی ذم المتمکنین فی المناصب الدنیویة للحظوظ الواهیة الدنیة
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نان و حلوا چیست؟ ای فرزانه مرد منصب دنیاست، گرد آن مگرد گر بیالایی از او دست و دهان روی آسایش نبینی در جهان منصب دنیا نمی دانی که چیست؟ من بگویم با تو، یک ساعت بایست آنکه بندد از ره حق پای مرد آنکه سازد کوی حرمان جای مرد آنکه نامش مایهٔ بدنامی است آنکه کامش، سر به سر، ناکامی است آنکه هر ساعت، نهان از خاص و عام کاسهٔ زهرت فرو ریزد به کام بر سر این زهر روزان و شبان چند خواهی بود لرزان و تپان؟ منصب دنیاست، ای نیکونهاد! آنکه داده خرمن دینت به باد منصب دنیاست، ای صاحب فنون! آنکه کردت این چنین، خوار و زبون ای خوش آن دانا که دنیا را بهشت رفت همچون شاه مردان در بهشت مولوی معنوی در مثنوی نکته ای گفته است، هان تا بشنوی: « ترک دنیا گیر تا سلطان شوی ورنه گر چرخی تو، سرگردان شوی زهر دارد در درون، دنیا چو مار گرچه دارد در برون، نقش و نگار زهر این مار منقش، قاتل است می گریزد زو هر آن کس عاقل است» زین سبب، فرمود شاه اولیا آن گزین اولیا و انبیا: حب الدنیا، رأس کل خطیة و ترک الدنیا رأس کل عبادة شیخ بهایی