شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۶ - دالان بهشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شاهد شکفته مخمور چون شمع صبحگاهی لرزان بسان ماه و لغزان بسان ماهی آمد ز برف مانده بر طره شانه عاج ماه است و هرگزش نیست پروای بی کلاهی افسون چشم آبی در سایه روشن شب با عشوه موج میزد چون چشمه در سیاهی زان چشم آهوانه اشکم هنوز حلقه است کی در نگاه آهوست آن حجب و بی گناهی سروم سر نوازش در پیش و من به حیرت کز بخت سرکشم چیست این پایه سر به راهی رفتیم رو به کاخ آمال و آرزوها آنجا که چرخ بوسد ایوان بارگاهی دالانی از بهشتم بخشید و دلبخواهم آری بهشت دیدم دالان دلبخواهی دردانه ام به دامن غلطید و اشکم از شوق لرزید چون ستاره کز باد صبحگاهی چون شهد شرم و شوقش میخواستم مکیدن مهر عقیق لب داد بر عصمتش گواهی ناگه جمال توحید وانگه چراغ توفیق الواح دیده شستند اشباح اشتباهی افسون عشق باد و انفاس عشقبازان باقی هر آنچه دیدیم افسانه بود و واهی عکس جمال وحدت در خود به چشم من بین آیینه ام لطیفست ای جلوه الهی مائیم و شهریارا اقلیم عشق آری مرغان قاف دانند آیین پادشاهی شهریار