شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۶ - بیاد مرحوم میرزاده عشقی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقی که درد عشق وطن بود درد او او بود مرد عشق که کس نیست مرد او چون دود شمع کشته که با وی دمیست گرم بس شعله ها که بشکفد از آه سرد او بر طرف لاله زار شفق پر زند هنوز پروانه تخیل آفاق گرد او او فکر اتحاد غلامان به مغز پخت از بزم خواجه سخت به جا بود طرد او آن نردباز عشق که جان در نبرد باخت بردی نمی کنند حریفان نرد او هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق عشقی نمرد و مرد حریف نبرد او در عاشقی رسید بجائی که هرچه من چون باد تاختم نرسیدم به گرد او از جان گذشت عشقی و اجرت چه یافت مرگ این کارمزد کشور و آن کارکرد او آن را که دل به سیم خیانت نشد سیاه با خون سرخ رنگ شود روی زرد او درمان خود به دادن جان دید شهریار عشقی که درد عشق وطن بود درد او شهریار