شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۶ - درس محبت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در بهاران سری از خاک برون آوردن خنده ای کردن و از باد خزان افسردن همه این است نصیبی که حیاتش نامی پس دریغ ای گل رعنا غم دنیا خوردن مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور کز پیش آفت پیری بود و پژمردن فکر آن باش که تو جانی وتن مرکب تو جان دریغست فدا کردن و تن پروردن گوتن از عاج کن و پیرهن از مروارید نه که خواهیش به صندوق لحد بسپردن گر به مردی نشد از غم دلی آزاد کنی هم به مردی که گناه است دلی آزردن صبحدم باش که چون غنچه دلی بگشائی شیوه تنگ غروبست گلو بفشردن پیش پای همه افتاده کلید مقصود چیست دانی دل افتاده به دست آوردن بار ما شیشه تقوا و سفر دور و دراز گر سلامت بتوان بار به منزل بردن ای خوشا توبه و آویختن از خوبی ها و ز بدیهای خود اظهار ندامت کردن صفحه کز لوح ضمیر است و نم از چشمه چشم می توان هر چه سیاهی به دمی بستردن از دبستان جهان درس محبت آموز امتحان است بترس از خطر واخوردن شهریارا به نصیحت دل یاران دریاب دست بشکسته مگر نیست وبال گردن شهریار