شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم من از دل این غار و تو از قله آن قاف از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم با چشم صدف خیز که بر گردن ایام خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم پروانه نبودیم در این مشعله باری شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم شهریار